هنوز خانه زهرا نرفته بود زیاد زین ماتمى که چشم ملائک ز خون ترست یا رب چه روى داده کزین سوگ جانگداز مُلک و مَلَک به ناله و افغان و اشک و آه خون مىرود ز فرط غم از چشم شیعیان منصور، شاد گشت ز قتل خدیو دین او گرچه کشت خسرو دین را ولى به دهر تن در نداد بر ستم و این کلام نغز آزادمرد تن به زبونى نمىدهد تنها نه اشکبار چشم �صفا� زین عزا بود
که آتش از درو دیوار من زبانه گرفت
سپاه کفر به کاشانه ام حجوم آورد
مرا بزمزمه و ناله شبانه گرفت
زباغ فاطمه صیاد، مرغ سوخته را
دل شب آمد و در کنج آشیانه گرفت
سر برهنه و پای پیاده برد مرا
پی اذیت من بارها بهانه گرفت
هنوز خستگی راه بود در بدنم
که خصم تیغ به قتلم در آن میانه گرفت
هزار شکرکه زهر جفا نجاتم داد
مرا بموج غم از مردم زمانه گرفت
چه خوب اجر رسالت گرفت آل رسول
که گه بزهر جفا گه به تازیانه گرفت
گرفت تاسمت نوکری زما�میثم�
مقام سروری و جاودانه گرفت
گویا عزاى صادق آل پیغمبرست
خلقى پریش خاطر و دلها پر آذرست
چون داغدار، حضرت موسى بن جعفرست
زیرا که قلب عالم امکان مکدرست
اما به خُلد، غمزده زهراى اطهرست
نامش به ننگ تا به ابد ثبت دفترست
بر پیروان حقّ و عدالت مقررست
مرگ از حیات در نظر مرد خوشترست
دلهاى شیعیان همه از غم مکدّرست
17669 بازدید
7 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
38 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian